درست پارسال همین موقع ها بود که تصمیم گرفتم این وب رو بزنم که خاطرات روزای خوب و بدمون رو اینجا ثبت کنم یادمه وقتی وب رو نشونت دادم کلی ذوق کردی گفتی گیتی نگو که اینا همش کار خودته . و من غرق لذت شدم از تعریفای تو که انقدر خوشحال شدی یادمه خیابون مهدیه بودیم تو ماشین نشونت دادم گفتی گیتی چرا اینجا نشون دادی که نمیتونم بغلت کنم آخ من دورت بگردم علی جانم قربون تو بشم مهربون ترینم امروز ازم دور شدی که بگم علییی سالگرد وبلاگمونه توام بگی آرههه عشقم ????????????????????
چقدر زود گذشت یکسال با کلی لحظه های ناب کنارت کلی لحظه های ناراحتی که میخاستی بری رشت و من دل نگران و دلتنگ هرچی بیشتر میگذره خوشحالترم که یه قدم به زندگی مشترک نردیکتر میشیم ولی ناراحتم که تو این سالها قشنگ و درست حسابی کنار هم نیستیم ولی بخاطر آیندمون مجبوریم تحمل کنیم????????
خلاصه ی همه حرفام.
یک سالگیت مبارک وبلاگ جان همدرد جان یاور تنهاییم
ببخش که فقط وقتی دلم گرفته میام سراغت
مرسی که هستی دفترخاطرات مجازی منو علی❤
درباره این سایت