بر ما نوشتند نامِ تو اما همی بی کامِ تو بر ما نوشتند مستِ تو اما دَمی بی جامِ تو بر ما نوشتند سویِ عشق امّا چرا آن روی عشق ؟ بیمار و بی داروی عشق اندر خیال ، در بامِ او گفتند بمان بی اَجر نیست هر چند طریق بی زجر نیست شب را سحر در فجر نیست ؟ ما را نشد فرجامِ او شرحی چه گویم ماجرا اول بگفتا اندر آ آخر برفت از کویِ ما ما را نشد انجامِ او حیران چنین شاعر کجاست ؟سرگشته ای عابر کجاست ؟ وامانده ای صابر کجاست ؟ صید مانده اندر دام او خوبان چنینند ؟ وای ما بر عهد نوشتند ,کجاست ,اندر ,نوشتند نامِ منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

همه چی تو هم تیراهن اصفهان دکتر رحمت الله بابایی استخرسری فروشگاه تنور سنتی عمران فارسی بهین گستران امید وبلاگ آغوش تدریس خصوصی آیلتس دانش پدیا